سريال طنز وروشنگری
حميد برنا حميد برنا

آغاز نشرات اکتوبر سال 2006

پيوست به گذشته

مناظرهء

کاکه تيغون وکربلايی

بخش سيزدهم

سال دوم

    جمعه 22 فبروری 2008،يک هفته بعد هوا بهتر شده وحتا در بعضی از روزنامه ها از آمدن بهار بشارت ميدهند،گرچه تا بهار واقعی يعنی 21 مارچ هنوز تقريباً يکماه مانده است،

که البته سال هم تبديل ميشود، از خوک به موش، يعنی سال نو 1387 سال موش بوده ومهتابی می باشد( مهتابی بودن آن از روی جنتری)، هردو دوست در ختم صرف نهار پياله ها را پُر از چای کرده وبه مناظره می پردازند.       

کاکه تيغون: پُشت وطن بسيا دق شديم بگو کربلايی جان چه گپا شنيدی؟

کربلايی: کاکه جان ده همی 13 فبروری از BBC شنيدم، که ده اوغانستان هزاران نفر ده جنگ با طالبا وسردی برف ويخ گير مانده ان، وده سروبی يک عسکر آی اس آف که ايطاليايی بود کشته ويک دوست شام زخمی شد، و دگه خبرا:

-    تلويزيون دنمارک باز کاری کاتورای حضرت پيغامبر اسلامه نشان داده وده يکروزنامه هم نشرکدن، کسی که کاريکاتورا ره رسم کده کتی خانمش خوده پت کدن وچند نفره به اتهام سئوقصد عليه ازای کاريکاتوريست بندی هم کدن.

-    حملات مرگبار دو روز پی در پی ده قندهار سبب کشته شدن بيش از 150 نفر شد، به اتهام ای حادثه 9 نفره کتی يک سردسته شان دستگير کدن ولی طالبا مسئوليت ای حمله ره بدوش نگرفتن.

-         ده هلمند عمليات ضد طالبا شروع شده،ده خوست يک حمله انتحاری صورت گرفته.

-         از مؤسسه ملل متحد گفتن که آدم ربايی ده سراسر جهان زيات شده.

-    ده نشريه فای نيشنل تايمز انگليسی  اشدوان همو کسی که از طرف مؤسسه ملل متحد نماينده بری آوردن صلح ده اوغانستان تعيين شده بود واز طرف دولت اوغانستان رد شده بود، يک مضمون نوشته کده بنام استراتيژی صلح ده اوغانستان.

کاکه تيغون: خو حال هموره بايد قبول کنن، اگه ميتانه سُله بياره ( صلح را بياورد).

کربلايی: کاکه جان، ای اولين بار نيس، صد دفه ای رقم استراتيژيا پيشنهاد شده وعملی نشده ونميشام، انگليس چطو ميخايه که ده اوغانستان سول ( صلح) بيايه.

دگه ده مؤسسه ملل متحد گفتن که هزاران کودک نيازمند مواد غذائيس وايرام گفتن  که از 10 هزار زن 1100 تايش سر ولادت می موره واز هزار کودک سالانه 600 تايش از گشنگی وبی دوايی می موره.

ده ای وخت باز گل بدين پيدا شده وده تلويزيون مصاحبه کده وگفته که مه حاضر استم که جان خوده فدای آرامی وخوشبختی وطن بسازم، بشرطيکه، انتخابات از سر شوه وکل خارجيا يانی عسکرای شان از اوغانستان براين، دولت گفت: هريک دوسال باد اينه موتو ( همين طور) هذيان ميگه.

کاکه تيغون: حاليکه فلم بردار، فلم اوره گرفته خو بگويه که ده کجاس، که دستگيرش کنن.

کربلايی: کل ازی گپا ساختگيس اگه نی، بن لادن وملاعمر والظواهری رام نشان ميتن، کی بگيرشان؟

کاکه تيغون: خو گمشکو يا گُم شان کو ای ره بگو کتاب آغای راوش خاندی خلاص کدی يا نی؟

کربلايی: بلی کاکه جان کتابه خاندم.

کاکه تيغون: نفاميدی کربلايی جان که آغای راوش چرا آمد شاه مسعوده " رستم دوران ما" گفته؟

کربلايی: کاکه جان مه گيمه (") های طولانی وچند صفحه يی آغای راوشه دقيق نديده بودم وفکر کدم که خود راوش ای گپاره نوشته کده، پسان متوجه شدم که آغای داکتر ( رازق روئين) از مسعود رستم ساخته وراوش مقاله اوره ده کتاب خود از سايت آريايی نقل کده، بر عکس آغای راوش ده صفحه 406 کتاب ( نام وننگ) نوشته ميکنه، ( در زمانيکه طالبان مجسمه های باميان را نابود کردند، اين عمل از سوی همه در سطح ملی وبين المللی تقبيح گرديد، مشاورين ربانی از جمله سخنگوی ايشان جناب يونس قانونی، خواهان هدايت از پيشوا گرديد، وجناب پروفيسور ربانی پس از چند لحظه مکث با ارايه همان پوز خندهای اسلامی خود گفت: " به نظر من سکوت کنيم، زيرا گفته اند که { سگ ميداند وثنايايش} " يعنی چی اين جناب افتخارات ملی وتاريخی ما را به همان اندازه در اسلام نجس خواند که سگ در اسلام نجس است، بايد عرض کرد که زمينه برای اين جمعيت (!) مساعد نشد ورنه پيش از اوغان= طالبان در نابودی مجسمه ها وهمه کارهايی که طالبان در مدت حاکميت مستقيم خود انجام دادند اقدام می نمودند، چنانچه يکی از پيروان اين جمعيت به نام داود الهامی در شماره 33 مجله کلام اسلامی، کتاب مقدس وتاريخی اوستا را در قبرستان خاموش تاريخ خواسته مدفون بدارد، که برای تائيد وانتشار وتبليغ وسيع اين امر مطبوعات برقی مربوط گروپ های اين جنايت پيشگان به نشر اين مقال نيز اقدام نموده اند، اين بدان معنی است که اگر فُرصت برای شان دست ميداد، چنانکه طالبان اوغان مرتکب وقيع ترين جنايت گرديدند،اين نويسنده يی که نسخه يی برای سوختاندن وبه قبرستان کردن اوستا را نوشته وآن پيشوا، مجسمه هايی باميان را چون سگ نجس خوانده هردو به قوم غير اوغان تعلق دارد، قومی ( تاجيک) که خوشبختانه بدين نام نيز قومی در تاريخ خراسان وجود ندارد، تنها در بخشی از ماورالنهر در بخارا و سمرقند در تاريخ اگر ازين قوم ياد گرديده به نام "تازيک" بوده نه " تاجيک" واين نام يک عنوان طعنه گونه ايست، بدين معنی که، در زمانی که اعراب برسرزمين خراسان تجاوز نمود، مردم به مقاومت پرداختند، خراسانيان اعراب را( تازی) می گفتند، کسانی که از بين خودشان با اعراب همکاری می کرد يا تسليم اعراب ميشد ودست از مقاومت می کشيدند، اينها طعنه گونه به ايشان ( تازيک) می گفتند، يعنی مستعربه= عرب شده يا بقول امروزی ها عرب زده...) و آمد شاه مسعود که شخص دوم باد از ربانی بود، او نه تنا رستم نبود، بلکه تازيک بود.

کاکه تيغون: کربلايی جان، البته آغای رزاق روئين وآمد شاه مسعود هم ايديالوژی بودن.

کربلايی: البته مه بيشتر ازی خبر ندارم، حتمن کدام همفکريی بين شان بوده، اينه ده کتابک تقريبن 40-30  صفحه ايکه آغای ( سهراب) نوشته زير عنوان ( خورشيد خراسان از شخصيت سازی دروغين تا قهرمان پرستی تهوع آور) ده صفحه 18 بخان که چنين نوشته:

" قوماندان مسعود از آغاز جهادش در معراق توجه برادران عرب اش قرار داشت وپاداش مادی ومعنوی فراوانی از آنجا ها دريافت ميکرد و تا آخرين لحظه های حيات اش ارتباط با سازمانهای مختلف جهادی عربی را حفظ ونگهداشت، کمک های مادی وايديالوژيکی عرب ها بنابر سفارش امريکا (*) در کانال های مختلف تنظيم های جهادی مانند لوله های نفت جاری بود، يکی از اين کانالها که سلاح وپولهای هنگفت به آن سرازير ميگرديد، تنظيم پروفيسور ربانی، مسعود است، عبدالله عزام يکتن از جهادی های مشهور عرب در افغانستان در مورد مسعود چنين گفته است: " مسعود پديدهء تکرار نا پذير است، او بهتر از ناپليون بناپارت در مقابل روسها ايستاده گی کرده است" وهمچنان قوماندان مسعود نيز نظر نيک ومثبت در مورد عرب هايی که در داخل کشور وخارج با وی در ارتباط بودند داشته است، از زبان خود وی بشنويم که در پاسخ ذبيح الله ژورناليست راديو طی مصاحبهء در کابل چنين گفت: سوال: زمانی که ملل متحد خواسته است کاری را به ارتباط افغانستان انجام دهد، کشورهای همسايه هم پای خود را دخيل ساخته اند، شما اين دومسأله را چطور تحليل می نماييد؟ جواب احمد شاه مسعود: " باور ما اين است که هييت های صلح که فعلاً جدا از ملل متحد، در کابل مصروف فعاليت اند، مردم نيک اند وواقعاً طرفدار حل مشکل اند" اين هئيت شامل جنرال حميد گل پاکستانی وعرب های سودانی بودند که در آنزمان در کابل مصروف آشتی اندازی جناح های در گير جنگ بودند، عبدالله عزام يکتن از عرب های مشهوری بود که مانند اسامه بن لادن از آغاز جهاد تنظيم ها در تمويل، سازماندهی وپرورش فکری احزاب اسلامی در مناطق مختلف افغانستان از کنرها تا پنجشير در رفت وآمد ودر ارتباط بسيار نزديک با احمد شاه مسعود قرار داشت، احمد شاه مسعود در سال 1367 درپاسخ خبر نگار مجلهء ليخا چاپ ماسکو که پرسيده بود" پس هيچ مجاهد عربی در کنار شما نبود" چنين گفت: " عدهء اعراب نزد من بودند، آنها را عبدالله عزام می فرستاد تا دوشادوش نيروهای ما بجنگند وسپس بر ميگشتند، عبدالله انس الجزايری از مشهور ترين کسانی است که در کنار من جنگيده واکنون در انگلستان به سر ميبرد" هم چنان احمد شاه مسعود در مورد ارتباط وموجوديت عربها در مناطق جمعيت اسلامی وشورای نظار در مصاحبه با خبر نگار ميثاق خون ( شماره 7و8 ماه ميزان وعقرب سال 1368) چنين گفت: متن سوال خبرنگار ميثاق خون، " بازهم به ارتباط سوال فوق شايعه ی ديگری هم شنيدم که چند ماه قبل يک تعداد از برادران عرب داخل پنجشير وشورای نظار شده بودند وبعد از رجوع به پشاور قطعنامه ای صادر کرده اند باين معنی که عامل همه در گيری ها در افغانستان شورای نظار جمعيت اسلامی است، آيا اين شايعه را شما هم شنيده ايد، يا خير، نظر شما در اين باره چيست؟" جواب مسعود: " اين قطعنامه را برادران عرب پخش نکرده بودند، آنرا حزب اسلامی گلبدين پخش کرده بود، حزب در اين چرند نامه با وارد کردن بهتان واتهامات ناروا وناجوانمردانه مطالبی را گنجانيده بود که گويا اين چيزها را عرب ها ديده وشنيده اند، زمانيکه اين قطعنامه در پشاور پخش شد، عبدالله عزام همين جا بود وخودش اين نوشته را رد و تکذيب کرد وگفت عرب ها در اين مسأله کوچکترين دخلی ندارد."

کاکه تيغون: کربلايی جان، ای آغای داکتر روئين به چه خاطر وچرا همی کتاب آغای سهرابه نخانده، که از دل خود قضاوت کده؟

کربلايی: البته ای کتابه نداشته وبازام بنده هر قدر که مالومات ومطالعه داشته باشه، يگان وخت اشتباه ميکنه، امّا قسميکه مه کتاب آغای راوش خاندم ، بری همه دوستا توصيه ميکنم که ايره بخانن واگه کدام  گپی  خلاف واقعيت وغير مستند يافتن انتقاد کنن، نقد نوشته کنن، آغای راوش بسيا خوش ميشه خفه نخات شد وده چاپ دوّم کتاب خود اصلاح ميکنه، مثلی که مه هم شايد بريش بگويم که ده چاپ دوّم، هرچند که کتاب معلومات تاريخی اس وکدام مقاله ادبی نيس، بازهم متن ها ره ويراستاری بهتر کنه وبرخی اغلاط املايی وانشايی وطباعتی او ره اصلاح کنه، و از نگاه تايپ تخنيکی هم توجه بيشتر ره مبذول کنه  و نقطه گذاری ها ره ده نظر داشته باشه بد نخات بود.

کاکه تيغون: کربلايی جان حالی دِگه کدام شعر داری که بگويی؟

کربلايی: کاکه جان يک شعر يک دوست مه که ده وطن صاحب منصب بود حال کارگر وتخلصش شام يک دوست دگه ما خاکسار مانده بريت ميخانم، اينه گوش کو کاکه جان!

منم آن قهرمان راکت انداز

چو گلبــدين به راکت بست کابل         سپس نوشيد الحـــــق بادهء مُـــــل

بگفتا بهــر باداران خود راست         زکابل هرچه خواهی بی کم وکاست

نه آبادی گذاشتــــــــــم، نه آدم          بهـــــر خانه دوصــــــد تا بم وماتم

به هـــــر راکت که با الله واکبر         فرستــــــادم به کابل گوشهـــــــا کر

من آن قصاب ومردم گوسفندان        بسی را سر بريدم  چنــــگ ودندان

منـــــــم آن قهرمان راکت انداز         به مرگ بی نوايان ســـــــاز وآواز

ز انگريزان وپنجــابی سبق را         بسی تکرار کردم هــــــــر ورق را

ميان قوم افغــــــــان اختلافات          چنـــــان کِشتم که ديگرنه، ملاقات

به پاکستان زتاجک پوست کندم       به ســـــــلاخی همين را می پسندم

سپس آويختـــــم بر درب دفتر         که ما بازيم وتاجيــــــــکان، کبوتر

ميــان ما وطالب نيست تفريق          که جمع را مـا ندانيم، غير تفريق

به ظاهر گرچه مارا،  دو بينی          ولی هر دو يکيــــــم، دو تا نبينی

که هردويک ورق خوانديم زانگريز   ز امريکا ثمــــر گيريم که بر خيز

نه بن لادن مسلمان و نه عمر          که هـــــر دو نوکرند بر دو برادر

فرو رفتيم زير ريش ودستار            به باطن گرگ و، ظاهر ميش کردار

                           کنونم  جايگاه بس عزيز است

                         که خون مردمان برمن لذيذ است

اينيام شعر، بريم کاکه جان بخير جماعت خانه.

کاکه تيغون: همی يک سوالک خوردام جوابشه بته باز ميريم بخير، مه هر شو از کار ناوخت ميايم، ده همی تلويزيون بيات اقليمه به انگريزی نوشته ميکنن، ده خبرای انگليسی، همی ره نميفامم، که هوا چند درجه سانتی گراد می باشه؟

کربلايی: کاکه جان، يک روز بريت مفصل گفته بودم بازام خوب ده يادت بگی، C00 يانی صفر درجه سانتی گراد که برابر 320F سی ودو درجه فارن هايت ميشه، اگر کمتر از 32 درجه فارن هايت بود، يانی که منفیيست واوه يخ ميزنه، کوشش کو که دگه يادت نره.

کاکه تيغون: بسيا تشکر کربلايی جان حال خوب فکر خوده ميگيريم، بريم بخير که ناوخت نشه، يا الله.

*- دياگو کوردويز وسليک هريسن در کتاب " حقايق پُشت پردهء تهاجم اتحاد شوروی بر افغانستان" در مورد کمک های عربستان سعودی با تنظيم های اسلامی چنين مينويسد: کيسی ( رئيس (CIA به خاطر جلب کمک های وسيع عربستان با مجاهدين افغانستان، تلاش های خويش را در اوايل اپريل 1981 ضمن بازديد از رياض به حيث قسمتی از سفرش به مراکز CIA در شرق ميانه آغاز کرد..

ملک فهد تا زمانی در بارهء توسعه کمک با مجاهدين از تعهد خود داری نمود که حکومت ريگن موافقه کرد که در ضمن معامله جنجال برانگيز5/8 مليارد دالر فروش اسلحه، پنج طياره آواکس را برايش بدهد، اين معامله در اثر بحث های شديد در کانگرس، برای مدت چهار ماه معطل گرديده بود، کيسی در بدل موافقه عربستان سعودی که با پروگرام های مخفی ضد کمونيستها محصوصاً در افغانستان ونيکاراگوا وسيعاً کمک نمايد، در جهت فروش طيارات آواکس به آن کشور صميمانه بذل مساعی مثمر نمود.

-----------------------------------------------------------------------------------

بخشهای ديگر انشأالله در هفته های آينده.



  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.

 
شعر،ادب و عرفان